/سالروز شمس تبریزی شاعر عارف ایران زمین/
عارفی که بزرگان عرفان را به وجد آورد...
مقالات
بزرگنمايي:
عصر کرد - یک متخصص زبان و ادبیات فارسی در دانشگاە کردستان عقیده دارد، شمس تبریزی از زمرۀ عارفانی است که در ادبیات ایران زمین از چند منظر بسیار حائز اهمیّت است، یکی آنکه خود، عارف و مُرادی است که با سخنان و گفتارش، شیفتگان زیادی را دور خود جمع کرده است و دیگر آنکه، نقشی اصلی و اساسی در شکوفایی مولانا و خلق شاهکارهای او داشته است. همین مایه از شمس، ارزش و جایگاه او را میان عارفان نشان میدهد.
"هیواحسن پور" گفت: ظاهراً شمس سخنان خود را ثبت و ضبط نکرده و همین مقدار از سخنان او نیز که در کتاب مقالاتش باقی مانده است، حاصل سخنرانیها و جلساتی بوده که برای مریدانش برگزار کرده است و مریدان، آن را به رشتۀ تحریر در آوردهاند. پریشانی و عدم سامان مقالات شمس نیز دلیلی جز این نمیتواند داشته باشد. شمس، خود به نارسایی نوشته اقرار میکند، شاید دلیل اینکه سخنان خود را مکتوب و مضبوط هم نمیکرده، است همین اعتقاد و دلیل باشد: « من عادت به نبشتن نداشتهام. هرگز! چون نمینویسم در من میماند و هر لحظه مرا، روی دگر میدهد.»
به گفته وی، این خاصیّت تجربهها و جهانهای معرفتی عارفان است؛ زیرا عرفان، زبان گریز است و نمیتوان در قالب الفاظ نارسا و با دایرۀ مدلولی محدود، آن را بیان کرد. به همین دلیل است که عارفان برای بیان اندیشههای خود همواره از نماد و نمادپردازی بهره بردهاند. شاید انتخاب تعبیر «واژههای سایهدار» برای زبان عرفان، پُر بیراه نباشد یعنی واژههایی که دایرۀ مدلولی آن ها بسیار گسترده میشود و هیچگاه معنای ظاهری و روزمرّۀ واژه به تنهایی مورد نظر نبوده است، بلکه دایرهای از معانی که حول این واژه میتواند شکل بگیرد کە این نکته نیز میسّر نمیشود به جز با پردازش زبان به صورت بسیار هنرمندانه، چرا که ماهیّت تجربۀ عرفانی عارف برای دیگران روشن نیست به همین دلیل، گاه معنا وارونه جلوه میکند و شالودههای منطق حاکم بر کلام نیز در زبان عرفانی شکسته میشود.
از نظر این استاد دانشگاه، زبان عرفان، زبانی است نمادین که تجربههای زیستی و روحی عارفان را نشان میدهد. فهم این زبان بدون درک و دریافتی صحیح از نمادها و نمودهای عرفانی ممکن و میسّر نیست. هرچند که عارفان در آثار خود از اینکه نمیتوانند معانی و مفاهیم خود را آنگونه که شایسته و بایسته است به رشتۀ تحریر در آورند، بسیار نالیدهاند و اصولاً میتوان گفت که تجربۀ عرفانی، زبان گریز است؛ اما همین مقدار از متون عرفانی نیز بدون آگاهی و احاطه بر زبان عرفان و فهم نمادها، تأویلها و تفسیرها امکانپذیر نیست.
حسن پور افزود: خود شمس راجع بە نارسایی لفظ در بیان معنی میگوید: «اندکی دال است بر بسیار، یعنی لفظ، اندک است و معنی، بسیار؛ مثلاً جوالی شکر آنجا نهاده است، یک شاخ آوردهاند آن اندک، دال است بر آن بسیار. راستی مرد، دال است بر بسیار و اندکی کژی و نفاق مرد دال است بر بسیار !».
وی ادامە داد: سپهسالار در مناقب العارفین شمس را صاحب حال و قال معرّفی میکند. او عارفی است که در زمان خود، بزرگان عرفان را به وجد آورد و موجد خلق آثار گرانبهایی شد و سخنان او نیز در مقالات شمس، نمونههایی از یک متن عرفانی ناب است که هم تفسیرها و تأویلهای زیبایی از آیات قرآنی و احادیث در آن دیده میشود و هم به عنوان یک متن پراکنده و فاقد انسجام، تفسیرهای زیادی از سخنان او میتوان به دست داد و هم از رهگذر آن میتوان نمودهایی از اندیشه و جهانبینی شمس را در مورد عرفان، عارف، سالک بازیافت.
این صاحب نظر ادبیات فارسی تصریح کرد: اظهار نظرهای او در مورد أناالحق گفتن حلاج، دقیقاً نقطه مقابل اعتقادی است که عطار نیشابوری در تذکرهالاولیاء در مورد او بیان کردەاست؛ زیرا شمس معتقد است که أناالحق گفتن حلاج به معنای دور بودن او از حقیقت است و نه تنها حقیقت معرفت را که همانا شکستن نفس است، در نیافته؛ بلکه صلای انانیّت نیز زده است. شمس طریق عجوزهای را که از در تسلیـم و نیستـی و انکـسار خاطر درآمده، بر حلاج و دعوی او ترجیح داده است و مقام عجوزه را از حلاج بالاتر میداند «من عرف نفسه، چون نفس را شکست، عرف این است، عرف این است. علیکم بدین العجایز. یعنی عجوز گوید: ای تو؛ ای همه تو. آخر چو همه گفت عجوز نیز داخل است. پس این به بود از اناالحق گفتن. اگـر به حق رسیده به حقیقت حق نرسیده، اگر از حقیقت حق خبر داشتی اناالحق نگفتی. ای دلیـل و دستگیـر میگوید، پس علیکـم بـدین العجایز، از پیـرزنی بیـاموز».
وی خاطرنشان کرد: شمس، معتقد است طایفهای هستند که از عالم روح اندک ذوقی مییابند و مفتون آن ذوق شده و در مواقف سلوک متوقف میشوند. آنان بـی خبر از ایـن حقیقت، خود را کـامل شده در عـالم ارواح میدانند و از عالم ربانی، که عالمی برتر از آن است،سخن میگویند.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: از منظر شمس، حلاج نیز از این طایفه بود «در عالم روح، طایفه ای ذوقی یافتند، فرو آمدند مقیم شدند و از ربّانی سخن میگویند. امّا همان عالم روح است که ربانی میپندارند. مگر فضل الهی درآید، یا جـذبهای از جذبات، یا مردی که او را بغل گیرد و از عالم روح به عالم ربـانی کشـد که در متـابعت درآی که اینجا لطیفهای دیگر است، چه فروآمدی آن جا؟ منصور را هنوز روح تمام جمال ننموده بود اگر نه اناالحق چگونه گوید؟ حق کجا و أنا کجا؟ این أنـا چیست؟ حـرف چیست؟ در عالم روح نیز اگر غرق بودی حرف کی گنجیدی؟ الف کی گنجیدی؟ نون کی گنجیدی؟».
وی در پایان یادآور شد: این اظهارنظرها و تفسیرهایی که از سخنان و اقوال مشایخ و عرفا در مقالات شمس دیده میشود، درخور تأمّل هستند و نگاه یک عارف وارسته را به دیگر عرفا و اقوال آنها نشان میدهد.
لینک کوتاه:
https://www.asrekurd.ir/Fa/News/92453/