عصر کرد
«همسایه‌های خانم جان» روایتی از فعالیت‌های یک پرستار ایرانی در قلب سوریه/ ماموریتی که توسط بانوی صبر و استقامت ابلاغ شد
سه شنبه 5 مرداد 1400 - 00:23:57
عصر کرد -

عصر کرد


به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،«همسایه‌های خانم‌جان» به نویسندگی زینب عرفانیان، روایت حضور چهارماهه احسان جاویدی پرستار ایرانی در بیمارستان البوکمال سوریه است. در صفحات این کتاب، مخاطب همراه راوی به سوریه سفر می‌کند. از دمشق و کنار ضریح حضرت زینب (س) تا حمص و تدمر و المیادین و دیرالزور و 800 کیلومتر دورتر از دمشق، روستایی به نام الهِری و ماجراهایش.
این اثر حفاری ظریفی است به لایه‌های زیرین جنگ سوریه و الفبای جدید جهادِ دست‌پرورده‌های حاج قاسم. آن‌ها که تا زنان و بچه‌های البوکمال از شهر خارج نشدند، پایشان را در شهر نگذاشتند. در همین رابطه با راوی این کتاب احسان جاویدی گفت‌و‌گویی داشتیم.
چه شد که شما به صف مدافعین حرم پیوستید؟
اولا لطف و عنایت حضرت زینب (س) به کسی که لیاقت حضور در صف مدافعانش را نداشت و ثانیا توسل، توسل، توسل.
چرا دست به قلم شدید و خاطراتتان را مکتوب کردید؟
از روزی که ماموریت در البوکمال به من ابلاغ شد آن را مستقیما از جانب حضرت زینب (س) دیدم و لحظه لحظه دست یاری بانوی صبر و عفاف را احساس می‌کردم. هر چه جلوتر رفتم بیشتر متوجه خاص بودن این ماموریت می‌شدم، همین خاص بودن ماموریت و تفاوت‌های عجیبش باعث شد که نتوانم بیخیال ثبت کردنش شوم. درواقع هر شخصی که در این موقعیت قرار می‌گرفت می‌بایست این کار را انجام می‌داد، اما جان کلام این است که همین نوشتن هم عنایت حضرت بانو و جزو ماموریت بود.
از پشت صحنه آن چهارماه برایمان بگویید. اتفاقاتی که شاید گفتنشان راحت‌تر از نوشتنشان باشد.
کسی که سال‌ها در رویاهایش خودش را در لباس رزم و در صف مدافعان حرم دیده اما در میدان عمل مسئول بیمارستان زنان و زایمان خانواده‌های داعشی شده مهمترین صحنه و پشت صحنه این داستان است.
رفقای شهیدتان چقدر در البوکمال سوریه کنارتان حضور داشتند؟ یا چقدر دلتنگشان بودید و یادشان می‌کردید؟
شهیدان احمد داوری، جواد محمدی و حسین بشیری قبل از اعزام من به سوریه به شهادت رسیدند، اما انگار لحظه به لحظه کنارم بودند، مثل روز‌های رفاقتمان با آنان حرف می‌زدم و کمک می‌گرفتم، در بسیاری از موارد کار‌ها را به آن‌ها محول می‌کردم، چون توان جسمی زیادی داشتند و هیچ کاری را زمین نمی‌گذاشتند. البته یکی دوبار که مسئولیتشان را آنطور که من دوست داشتم انجام ندادند از آنان دلخور شدم، اما بعد متوجه شدم که انجام آن کار‌ها به صلاحمان نبوده است.
اگر روزی پسری که دست سوخته اش را پانسمان کردید یا بچه‌هایی را که در بیمارستانی شما متولد شدند ببینید چه می‌کنید و به آنها چه می‌گویید؟
برای دیدن بعضی صحنه‌ها لحظه شماری میکنم، یکی از آن صحنه‌ها هم دیدن بچه‌هایی است که در البوکمال با آنها دوست شدم مثل نبأ و همین بچه‌هایی که نام بردید. یکی دیگر از آن صحنه‌های دوست داشتنی دیدن ضریح با جبروت خانم جان، حضرت زینب(س) است.

عصر کرد

به عنوان راوی کتاب کدام بخش را بیشتر دوست دارید و یا دوست داشتید کدام بخش از کتاب بهتر از این که هست می‌شد؟
بالای نود درصد اکثر موضوعات کتاب مثلا تشریح جغرافیای منطقه و اطلاعات اجتماعی مردم منطقه، خط فکری فرماندهان جبهه مقاومت و تفاوت‌های رفتاری تکفیری‌ها و رزمندگان جبهه مقاومت با ظرافت و مهارت بی بدیلی در متن جای گرفته است و از این بابت خیلی راضی هستم. اما نقطه ارتفاع کتاب برای من فصل ششم و داستان شخصیت اصیل، مامای مسیحی بیمارستان است که این بخش را بسیار دوست دارم.
نقطه ضعفی در کتاب نمی‌بینم، شاید اگر تحت فشار قرار بگیرم یک جمله بیان کنم آن هم خیلی طبیعی است که نویسنده نتوانسته باشد حال من را درقالب کلمات بنویسد و آن هم لحظه خداحافظی من با همسرم در فرودگاه امام است. البته این نظر بنده است بسیاری از مخاطبان این بخش را به عنوان یک بخش برگزیده می‌دانند.
اگر به عقب برگردید دوست دارید در بین کدام خاطره بمانید و نفس بکشید؟
بهترین روز‌های حضورم در سوریه روز‌هایی است که مسئولیت جهادالبناء را در کنار مسئولیت بیمارستان به عهده داشتم. کار شبانه روزی و تمام نشدنی و خدمات گسترده غیر پزشکی به خانواده‌های مظلوم و رنج کشیده منطقه در کنار صدای گریه‌ی نوزادانی که در بیمارستان متولد می‌شدند، یک هارمونی بی نهایت شیرین را به وجود آورده بود که هر روز و هرلحظه دلتنگش هستم.
اگر روزی مقابل صاحب اصلی این کتاب یعنی حضرت زینب(س) بنشینید به او چه می‌گویید؟ دوست دارید خانم‌جان به نوکرش چه بگوید؟
حتما از خجالت آب می‌شوم و بابت کم کاری‌هایم عذر خواهی می‌کنم، بابت محبت‌هایی که به بنده حقیر کردند خاک چادرشان را به چشمم خواهم کشید، اما خیلی دوست دارم به من اجازه بدهند یک لحظه برایشان روضه بخوانم.
انتهای پیام/

http://www.Kurd-Online.ir/fa/News/230673/«همسایه‌های-خانم-جان»-روایتی-از-فعالیت‌های-یک-پرستار-ایرانی-در-قلب-سوریه--ماموریتی-که-توسط-بانوی-صبر-و-استقامت-ابلاغ-شد
بستن   چاپ